کغار نامه

هنری،اجتماعی،سیاسی

کغار نامه

هنری،اجتماعی،سیاسی

فرسودگی

       فرسودگی زمانهای پوچ بازیهای حکومتی



خردسال بودیم و گوشه چادر مادرهامان را محکم چسپیده بودیم تا زیر دست و پا ، توی صفهای همیشگی له نشویم.گاهی هم صف ها متمدن بودند و طولانی در این صورت روح کسل مردمان بیچاره که تز وجودی این صفها همین بود.فرصت اندیشیدن نداشته باشی ، باعث میشد با زبانی خشک و تشنه خوابت ببرد. و گاهی حوصله از صف ها سر میرفت و وحشیانه رم میکرد. انوقت تن نحیف مادرمان را میدیدیم که چه وحشیانه بین مردان رمیده ، اینطرف و انطرف پرت میشد. اما حتی کوچکترین تصوری به ذهن خود راه ندهید که عکس بالا متعلق به سالهای خردسالیمان است. نه...مگر میشود در مملکتی زندگی کنی که وقتی صف ها به رشته دانشگاهی تبدیل شده اند ، هر از چند وقت باری این سنتز ایرانی را تجربه نکنی. صف بالا صف مرغ نیست صف گرفتن کوپن سیلندر گاز کذایی هم نیست. صف فرم پزشک خانوار هم نیست. صف... همه اینها صفند اما ان بالا پیاده شدن نوع جدیدی از مکاتب بیشمار صف شناسی در کشورمان است. خب شیوه خوبیست تا لختی دیگر ملت به طریقی مشغول نگه داشته شوند و برای چیزکی دعای خیر به جان اربابان بکنند.



اینجا در این صف ، ایرانی باز و بارها چادر مادرش را در این تحقیر مکرر تاریخی محکم چسپیده. تا حلوایی خیر کنند برای امورات ناچیز من و تو. حالا باز بگویید این کارگر چهارصد تومن هم زیادیش کرده. فراغ خاطر پیدا کرده ، فکرش به کار افتاده ، حرفهای گنده گنده میزند.بعد چند روز جلوی بهارستان اقای شیخ واسلامی نابغه(وزیر کار)چونین در فشانی میکند.حقوق کارگر تورم زاست.

این نیم عمر ما بود نیم دیگرش را پای تلویزیون به نصایح گوش میدهیم و عین میمون باید تقلید کنیم.و تا گرسنه شدیم دامان صفها پهن میشود و ما دوباره رم میکنیم . حالا بگوئید پرفورمنس معنای دگری دارد.....


اینجا جلوی اتاق کارشناسی اقتصادی اداره دارائی است روز سه شنبه دهم مردادماه نودویک. جائی که یک بار دیگر در یک صیاق صفی دیگر به ریش ملت غنی میخندند در قبال یک وام پانصد هزار تومانی.اینچونین ما دیگر فراغ فکر کردن به حقوق اندک انسانیمان نمی کنیم.

از دوستانم می خواهم عکسهایی از این دست را روی وبلاگهاشان قرار دهند تا اقایان مردم را با احشام تناسب ندهند.

وقتی اسرائیل از خور نایبند سر میکشد

    وقتی اسرائیل  از خور نایبند سر میکشد


یاد سخن امام(ره) افتادم. روزی جائی گفته بود:انقلاب ما پیروزی مستعضفین بر مستکبرین است. تعریف مستکبرین یعنی مو جودات بشر نمایی که خون قشر ضعیف را به شیشه کرده با خاطری خوش سر می کشند. یعنی همان کسانی که پیشتر به بادی بیرقی می کردند و پس به اینچونین بادی سوی موافق میگیرند. مثال واضح اگر بیاوریم کسکانی مثل ابول بشری که میل ابمیوه کردند و تا از دکه رو به روی مجلس جگری تازه کنند و باز گردند مجلس ترکانده شده بود دیگر از رجایی و باهنر چیزی باقی نمانده بود که موی دماغ بشوند. و حالا با خاطری جمع ادله استیلای ولایت سر می دهند و ... و کسکان هرمزدگان ما مثال مشیری و گله داری و فرهبخش و انصاری که دستشان اگر برسد نوامیس مردم جرون را هم سند کرده پشت املاک صاحب مرده شان میزنند. همان هایی که پیش تر رئیس ثبت اسناد پهلوی را به دود تریاک شبانه ای میفریفتند و تمام زمینهای نخل ناخدا و املاک نایبند و زراعت شمیل و کوره دهاتهای میناب و چه و چه و چه را غصب کرده و امروز با یک من ریش و قبا و با کمک نیروی اسرائیلی شهرداری تیغ به خانه های سست مردمان لاغر زبان قفل شده می زنند و صف اول نماز جمعه را تنها به عوام میبخشند.

شمارنده معکوس این بیلبورد بیداری روح همان درونج اسرائیلی صفصی است که حالا سر از

نیزارهای خور نایبند در اورده. این زیبا سازی فریبنده اغاز چپاول مستکبری گونه ایست از جنس همان تریاک و منقل و بافور پهلوی. شمارنده معکوس این بیلبورد یعنی شماره معکوس برای اوارگی حدود دوهزار خانواده حاشیه خور نایبند که شهرداری به انها لقب متصرفین داده است. زمینهای پدری که قبل از توافق با صاحبان و مالکان در قالب طرح نواب پیش فروش شده است . و اینروز ها چشمان سرخ و ارواره های دندان تنیده فرحبخش ها و گله داری ها و مشیریها را میبینیم برای دریدنی تمام عیارتر. بله ، دورنج اسرائیل تنها به خوردن کودکان فلسطینی سیر نمیشود . گاهی همینجا ، کنار گوش ما ، از نیزارهای خور نایبند سر میکشد برای سلاخی مردمکان سیاه چرده لاغر سرزمین من...

حالا دلم بد جوری برای امام تنگ شده.